موانع ورود ایران به بازار گاز اروپا

روسها به این راحتی اجازه نخواهند داد که ایران وارد بازار گاز اروپا شود و از تمام ابزارهای خود استفاده خواهند کرد تا مانع از این شوند که اروپا وابستگی گازی خود به روسیه را از دست بدهد. بنابراین به شدت دنبال این هستند که این اتفاق نیافتد و اگر هم قرار است رخ دهد با محوریت روسیه باشد. در تحلیل بحران اوکراین که در واقع به صحنه رویارویی روسیه با غرب، به خصوص امریکا تبدیل شده، این نکته را باید مورد توجه قرار دهیم که آنچه در حال وقوع است، کمتر از آن چیزیست که در رسانهها و فضای عمومی برجسته شده است. به عبارتی دیگر فضا سازی که امروز در موضوع بحران اوکراین اتفاق افتاده است، بیش از آنچه در واقعیت رخ داده، بیشتر محصول فضاسازیهای رسانهای، به خصوص از سوی رسانههای غربی امریکایی و اروپایی است. حتی بحث مدت زمانی که اخیرا مطرح شده، مبنی بر اینکه از روز چهارشنبه جنگ آغاز میشود، بیشتر پیشبینی یا برآورد رسانههاست تا اعلام رسمی و قطعی دولت روسیه برای حمله به اوکراین. چراکه بعد از رسانهای شدن این زمان، مقامات روسی هم تعجب کردند که این زمان بر چه اساس و از کدام منبع منتشر شده است. فکر میکنم بحران اوکراین بیشتر بر امواج هیجان و احساس در حال پیشرفت است و با واقعیتهای میدانی که در حال وقوع است، فاصله زیادی دارد. در واقع آنچه الان بیشتر خود را نشان میدهد، تحرکات دیپلماتیک در صحنه دیپلماسی است که میان اروپا، امریکا، روسیه و دیگر کشورها در حال وقوع است. اینکه اختلاف میان روسیه و اوکراین از یک طرف و بین روسیه و غرب بر سر اوکراین از طرف دیگر، یک بحران جدی و یک واقعیت است، و آن هم به دلیلی اهمیت استراتژیکی است که اوکراین هم برای روسیه و هم برای غرب دارد. در واقع میتوان گفت اوکراین در حال حاضر تبدیل به میدانی شده است که غرب و روسیه بر اساس آن رویکردهایی که نسبت به یکدیگر دارند، در آن مانور میدهند. و طبیعتا دود اصلی آن به چشم اوکراین و کشورهای همسایهاش میرود که باید تحمل کنند. دولت و مردم اوکراین هم میتوان گفت که در این میان گیر افتادهاند که بخشی از آن بر میگردد به اختلافات درونی که میان روس تبارها با شهروندانی که این تبار را ندارند، وجود دارد و در واقع غربگرا محسوب میشوند. این مهم شرایط اوکراین را به لحاظ سیاسی، اجتماعی و اقتصادی دچار پیچیدگی کرده است. مسئله، مسئله جدی است اما اینکه این بحران تا چه حدی منجر به رویارویی روسیه با غرب در میدان اوکراین، به لحاظ نظامی میشود تا حد زیادی قابل بحث است. گمان میکنم احتمال بروز جنگ و حمله نظامی روسیه به اوکراین بسیار پایین است و نباید آن را یک امر شدنی و حتمی تلقی کرد؛ هر چند که بسیاری از تحلیلگران خواسته یا ناخواسته و یا هیجانی به دنبال وقوع چنین اتفاقی هستند و آن را مطابق میل خود میدانند، برای اینکه صحنه بینالمللی را صحنه منازعه و جنگ تلقی کنند. اما واقعیت این است که دورهی جنگهای این چنینی آن هم در روابط میان ابر قدرتها به پایان رسیده و روسیه و غرب، به خصوص امریکا به حدی از بلوغ سیاسی رسیدهاند که خود را در دامن یک جنگی گرفتار نکنند که بسیار پرهزینه است و خروج از آن برای طرفین میتواند بسیار طولانی و پر هزینه، به لحاظ سیاسی و اقتصادی باشد. طرفین هم میدانند که ظرفیتها وشرایط اقتصادی لازم را برای چنین جنگی ندارند؛ نه روسها این شرایط را دارند و نه امریکا و اروپا از شرایط اقتصادی مناسبی برای ورود به یک جنگ فرسایشی برخوردار هستند. بنابراین به نظر میرسد کمتر در ذهن مقامات و سیاستمداران دو طرف بحث جنگ وجود داشته باشد. شاید دولت غربگرای اوکراین در بروز چنین شرایط و فضاسازی بی تقصیر نباشد و تلاش میکند تا حمایت غرب را جلب کند برای اینکه بتواند پیشدستی و یک نوع بازدارندگی ایجاد کند. در واقع تحرکات سیاسی دولت اوکراین برای همراه و فعالتر کردن غرب، بیشتر ماهیت بازدارنده دارد تا ماهیت واقعی ورود به یک فضای جنگی. لذا من پیشبینی میکنم که این فضای جنگی یک اوهام و احتمال وقوع آن اندک است. هر چند که طرفین از این مسئله دارند استفاده میکنند تا سیاستها و راهبردهای سیاسی خود را نسبت به یکدیگر دنبال کنند؛ روسهابه دنبال محدود کردن ناتو و عدم گسترش آن به اوکراین هستند و در مقابل تلاش غرب و امریکا به محدود و متوقف کردن سیاستهای گسترش طلبانه سیاسی و جغرافیایی پوتین و به عبارت دیگر دولت روسیه، است، در این زمینه در حال کش و قوس هستند تا بتوانند از یکدیگر امتیازات خوبی دریافت کنند و موقعیت خودشان را در نقشه سیاسی جهانی تقویت کنند.
درست است که اوکراین برای روسیه، در جهت انتقال گاز این کشور به اروپا از اهمیت راهبردی برخوردار است، اما روسها در سالهای اخیر تلاش کردهاند که وابستگی خودشان به اوکراین را از طریق ایجاد خطوط لولهی دیگری که خارج از جغرافیای اوکراین است، کم کنند. همچنین در حال حاضر به نظر میرسد که اوکراین جایگاه گذشته را ندارد اما تا فعال شدن دیگر خطوط، فاصله زمانی داریم و در این میان خود اوکراین هم بخش قابل توجهی از گاز خود را از روسیه تامین میکند که این مخاطرات زیادی را برای اوکراین دارد.
بحران اوکراین و مسئله گاز که به آن به شدت وابسته است، نمیتواند فرصتی برای ایران تلقی شود که به بازار اروپا دسترسی پیدا کند. چون بازار اروپا برای گاز ایران به لحاظ اقتصادی، سیاسی و فنی موضوعیتی ندارد؛ به لحاظ سیاسی بازار گاز اروپا با مخالفت قدرتهای بزرگ رو به رو است، به لحاظ اقتصادی هزینه سنگینی دارد و به لحاظ فنی هم نیازمند حضور شرکتهای درجه یک دنیا هست که قطعا فراهم کردن چنین شرایط اقتصادی، سیاسی و فنی بسیار دشوار است. نکته مهمتر اینکه روسها به این راحتی اجازه نخواهند داد که ایران وارد بازار گاز اروپا شود و از تمام ابزارهای خود استفاده خواهند کرد تا مانع از این شوند که اروپا وابستگی گازی خود به روسیه را از دست بدهد. بنابراین به شدت دنبال این هستند که این اتفاق نیافتد و اگر هم قرار است رخ دهد، با محوریت روسیه باشد. با این تفاسیر ایران که در حال حاضر تلاش دارد تا روسیه را به عنوان یک شریک راهبردی جا بیاندازد، هیچوقت به دنبال این نیست که بخواهد حساسیت روسها را نسبت به گاز اروپا تقویت کند. بنابراین در ذهن دولت ایران اصلا بحث صادرات گاز به اروپا موضوعیتی ندارد. تنهاچیزی که میتواند مطرح باشد، این است که ایران میتواند بخشی از کمبود گاز انتقالی روسیه به اروپا را از طریق فعال کردن یک خط لوله به روسیه جبران کند.